۱۸کلید خوشبختی در زندگی اسلامی
سبک زندگی اسلامی
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
ورود اعضای سایت
نام کاربری
رمز عبور

آمار سایت
» آمار کاربران
» افراد آنلاین : 1
» اعضای آنلاین : 0
» تعداد اعضا : 0

» عضو شوید
» ارسال کلمه عبور


» آمار مطالب
» کل مطالب : 17
» کل نظرات : 3

» آمار بازدید
» بازدید امروز : 36 نفر
» باردید دیروز : 1 نفر
» ورودی امروز گوگل : 4
» ورودی گوگل دیروز : 0
» بازدید هفته : 82 نفر
» بازدید ماه : 82 نفر
» بازدید سال : 275 نفر
» بازدید کلی : 7683 نفر
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات

.

پرده خوش امد گویی
قرآن آنلاین
قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

.

.

مذهبی فوتو

کد سرای مذهبی

GET COD http://www.farsbux.ir/?r=rezayi
» تهیه و تنظیم:خادم الشهداء
منوی کاربر
ارسال مطلب ویرایش پروفایل پنل کاربری صندوق پیام ارسال پیام پیام های ارسال شده تالار گفتمان خروج
مطالب اخیر وبگاه

 

حکایت :
در « بنی اسرائیل» زن فاحشه ی بدکاره ای بود. عادت او این بود که هر روز در خانه اش را باز می گذاشت و کنار در، تختی قرار می داد و خود را آرایش می کرد و روی تخت می نشست، هر کس از مقابلِ خانه اش می گذشت، در دام می افتاد- قبل از اسلام، زنان بدکاره بالای خانه ی خود بیرق می زدند- از خصوصیات او این بود که ده دینار را قبلاً دریافت می کرد. یک روز شخص عابد و زاهدی که اهل این کار نبود، از در خانه ی فاحشه می گذشت، این عابد که در عمرش جز تقوا و بندگی خدا کاری نداشت، چون چشمش به این فاحشه افتاد، جمال و دلربایی زن، نظرش را جلب کرد و پایش سست شد. خواست وارد خانه شود، مأموری گفت: ده دینار بده، بعد وارد شو. چون عابد پول نداشت، فوراً رفت، کالایی را که داشت فروخت، آنگاه بازگشت و ده دینار به مأمور داد و وارد خانه شد و پهلوی آن زن نشست، امّا هنگام عمل حرام یک دفعه بدنش لرزید، خیالی رحمانی به مغزش خطور کرد که او را سخت لرزاند، به طوری که زن متوجّه شد و گفت: چرا می لرزی، از این فکر بگذر. عابد گفت: خدا حاضر است و من از او می ترسم. زن گفت: بسیاری از مردم، آرزوی مرا دارند، حالا تو می خواهی مرا رها کنی و بروی؟ عابد گفت: پولی را که پرداختم، به تو بخشیدم، مرا رها کن. عابد از خانه بیرون رفت، در حالی که دائماً فریاد می زد و نمی توانست آرام بگیرد، به ناچار از شهر خارج شد. آن زنِ بدکار، به فکر فرو رفت. به خود گفت: خاک بر سرت! این مرد تا به حال گناه نکرده بود، حال که خواست گناه بکند، از ترس خداوند و مکافات عمل، این طور حالش دگرگون شد، تو که یک عمر گناه کرده ای چه می کنی؟ فوراً در خانه را بست و از گناهان خود پشیمان شد، به فکر افتاد که به دنبال این مرد برود و پس از توبه کردن با او ازدواج کند، تا خداوند او را ببخشد. به دنبال عابد رفت، و با نشانی هایی که گرفته بود تا آن قریه که عابد در آنجا بود، رفت. وقتی به آنجا رسید، نزد عابد رفته، روبند صورتش را کنار زد تا عابد او را بشناسد، و به او گفت که:« آمده ام، توبه کنم.» تا روبندش را کنار زد، عابد فریادی کشید و از دنیا رفت. زن، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، از گذشته هایم پشیمانم، به نزد این مرد صالح آمدم تا با او ازدواج کنم و تدارکِ گذشته ی سیاهم را ببینم، حالا که او از دنیا رفته، خدایا جانم را بگیر و به او ملحق فرما. در همان حال، زن از دنیا رفت و یقیناً در عالم آخرت هر دو با هم خواهند بود.

مطلب چهارم
زن اگر در مسیر الهى گام بر ندارد ولو همسر پیامبر(ص) باشد عذاب خواهد دید:
(حجر/۶۰){إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرینَ}
مگر همسرش را که [به سبب روى‏گردانى‏اش از حق‏] مقدّر کرده‏ایم از بازماندگان [در شهر و نابودشوندگان‏] باشد.

داستان زن نوح و لوط بیان شود
همسر هود علیه السلام
حضرت هود پیامبر(ص) اشتغال به کشاورزى داشت . عده اى به درب خانه او آمدند که او را دیدار کنند.
زنش درب را باز کرد و گفت : کیستید؟ گفتند: ما از فلان شهر هستیم ، قحطى ما را از پاى در آورده است ، آمده ایم نزد حضرت هود که دعا کند تا باران بر ما نازل شود.
زن هود (ع) گفت : اگر دعاى هود مستجاب مى شد براى خود دعا مى نمود که زراعتش از کم آبى سوخته است .
گفتند: او الان در کجاست ؟ گفت : در فلان مکان است . آن گروه به نزدش ‍آمدند و حاجت خود را بیان داشتند.
حضرت هود نماز خواند و پس از آن دعا کرد و فرمود: برگردید که باران بر شهرهاى شما نازل شده است .
عرض کردند: هنگام ورود به خانه شما، زنى را دیدیم که مى گفت  اگر هود دعایش مستجاب مى شد براى خودش دعا مى کرد!
حضرت فرمود: این همسر من است و من دعا مى کنم که خداوند عمر او را طولانى کند.
گفتند: براى چه چیزى ؟
فرمود: خداوند مؤ منى را خلق نکرده جز آنکه دشمنى برایش مقرر نموده است که او را اذیت نماید. این زن دشمن است و دشمنى که من مالک وى باشم بهتر از دشمنى است که او مالک من باشد.

حکایت : بی بی آمنه بیگم مجلسی دختر علامه مجلسی از مفاخرعلماء شیعه است : روزی از پله های ساختمان پائین می آمد افتاد و پایش شکست . اطرافیان برای کمک امدند دیدند اودرحالی که درد می کشید می خندید و میگفت : پایم شکست! با تعجب پرسیدند چرا می خندید ؟ فرمود: شما از روایاتی که دراین زمینه است مطلع نیستید . خدا میداند دربرابر صبری که ازاین حادثه خواهم داشت چه ثوابهایی کسب خواهم کرد و به چه درجاتی خواهم رسید .

مطلب پنجم :
زنان اگر مومنه باشند فرزندان خود را نذر مساجدکرده تادرخدمت مومنین باشند:
(ال عمران/۳۵){ إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی‏ بَطْنی‏ مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ}  [یاد کنید] هنگامى که همسر عمران گفت: پروردگارا! براى تو نذر کردم که آنچه را در شکم خود دارم [براى خدمت خانه تو از ولایت و سرپرستى من‏] آزاد باشد، بنابراین از من بپذیر یقیناً تو شنوا و دانایى

مطلب ششم :
در انتخاب همسر معادله اگر رعایت نشود انسان  اسیب می بینید.:  (نور/۲۶){ الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ }
زنان پلید براى مردان پلید و مردان پلید براى زنان پلیدند، و زنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاک‏اند، این پاکان از سخنان ناروایى که [تهمت‏زنندگان‏] درباره آنان مى‏گویند، مبرّا و پاک هستند، براى آنان آمرزش و رزق نیکویى است.

داستان :
حکایتی عجیب : در مورد همنشین بد
امام موسى بن جعفر علیه السلام یکى از اصحابش را از مجالست و همنشینى مردى گمراه و خطاکار منع کرده و فرمود : چرا من تو را نزد عبد الرحمان بن یعقوب
مى بینم ؟ در جواب گفت : راستش او دائى من است
امام علیه السلام فرمود که : او سخن نادرستى در باره خدا مى زند و خدا را با صفات جسمانى توصیف و تعریف کرده و او را محدود مى نماید در حالیکه خداوند وصف
ناپذیر و نامحدود است ، یا با او بنشین و رفت و آمد کن و ما را رها کن ، و یا با ما بنشین و او را ترک کن ، یعنى مجالست تو با او و همنشینیت با ما جمع نمى شود
زیرا اگر با او بنشینى فاسق خواهى شد و ما با مردم فاسق همدم و هم نشین نمى شویم‏ ،
من گفتم : یابن رسول الله او هر چه میخواهد بگوید براى من چه مسئولیتى است هرگاه بدانچه که او مى گوید معتقد نباشم ،
امام ) ع ( فرمود:
آیا نمى ترسى که به او عذاب و بلا فرود آید و بهمه شما که در کنار او هستید برسد؟
آیا داستان پدر و پسرى را نشنیده اى که پسر از اصحاب حضرت موسى ) ع ( و پدرش از تابعان و پیروان فرعون بود
هنگامیکه سپاه فرعون به موسى علیه السلام رسیدند از آنحضرت عقب ماند تا پدرش را  پند و اندرز بدهد و ارشاد و هدایتش کند و او را به آئین موسى ) ع ( معتقد و به
لشگرش وارد سازد و لیکن پدرش موعظه و نصیحت پسرش را نپذیرفت و بر کفر و الحادخود ادامه داد ، پدرش به همراه او ستیزه کنان گذشتند تا نزدیک کنار دریا که قوم
حضرت موسى از آنجا خارج مى شدند ، رسیدند و هر دو غرق شدند .
خبر او بحضرت موسى ) ع ( رسید حضرت از فرشته ى وحى جریان او را پرسید ” جبرئیل گفت : او در رحمت خداوند است ولى وقتیکه بلا فرود آید از آن کسى که نزدیک
گناهکار است دفاع و حمایتى نمى شود     .

مطلب هفتم : صلح و آشتی بهتر از قهر است .
اگر زن بدلیل ناسازگاری همسرش قهر کند باید به طور شایسته ای شتی نمایند:  (نساء/۱۲۸)
{وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ …}و اگر زنى از ناسازگارى شوهرش، یا روى‏گردانى‏اش [از حقوق همسردارى‏] بترسد، بر آن دو گناهى نیست که با یکدیگر به طور شایسته و پسندیده آشتى کنند، [گرچه به چشم‏پوشى بخشى از حقوقشان باشد.] و [در حقیقت‏] صلح و آشتى بهتر است.

مطلب هشتم :چشمپوشی ؛ بخشی از حقوق زنان میباشد.
مردان نباید بدلیل ناسازگاری همسرانشان از مرز تقوی بگذرند.
(نساء/۱۲۸) {خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً }
و بخل، نزد نفوس [آدمیان‏] حاضر است [به این خاطر هر یک از دو زوج در عفو و گذشت و سازش و اداى حقوق بخل مى‏ورزند].
و اگر [شما شوهران‏] نیکى کنید و [از سرکشى و ناسازگارى نسبت به زنان‏] بپرهیزید [از ثواب و پاداش حق بهره‏مند مى‏شوید] یقیناً خدا همواره به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است.

مطلب نهم : زنان مومن مواظب رفتارشان باشند .

زنان مومن بدلیل ایمانشان با زنان غیر مومن قابل مقایسه نخواهند بود و گناهانشان نیز با گناهان زنان غیر مومن مساوی نخواهد بود:  (احزاب/۳۰ )
{یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً} اى همسران پیامبر! هرکس از شما کار بسیار زشت آشکارى مرتکب شود [قطعاً پیوند همسرى با پیامبر به او مصونیّت نمى‏دهد، بلکه‏] عذاب براى او دو چندان خواهد شد، و این [کار] بر خدا آسان است.

مطلب دهم : زنان مومنه ارزش خود را بدانند.

دربرخورد با نامحرمان با طنازی و اشوه سخن نگوئید
(احزاب/۳۰ ) {یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً}
اى همسران پیامبر! شما اگر پرهیزکارى پیشه کنید [از نظر منزلت و موقعیت‏] مانند هیچ یک از زنان نیستید، پس در گفتار خود، نرمى و طنّازى [چنانکه عادت بیشتر زنان است‏] نداشته باشید تا کسى که بیمار دل است طمع کند، و سخن پسندیده و شایسته گویید.
۱-    (ام سلیم همسر ابوطلحه انصارى )
از زنان جلیله هاشمیه بود. هنگامى که ابوطلحه از او خواستگارى کرد گفت : تو مرد شایسته اى ، اما چکنم که کافرى و من زنى مسلمانم ، اگر اسلام بیاورى ، مهریه همان اسلام آوردنت باشد.
(ابوطلحه ) بعد از قبول اسلام از اصحاب بزرگ پیامبر صلى الله علیه و آله بشمار مى رفت . در جنگ احد پیش روى پیامبر صلى الله علیه و آله تیراندازى مى کرد؛ پیامبر صلى الله علیه و آله بر روى پنجه پا بلند مى شد تا هدف تیر او را مشاهده کند.
در این جنگ سینه خود را جلو سینه ى پیامبر صلى الله علیه و آله نگاه داشته ، عرض مى کرد: سینه من سپر جان مقدس شما باشد پیش از آنکه تیر به شمار رسد، مایلم سینه مرا بشکافد.
ابوطلحه پسرى داشت که بسیار مورد علاقه او بود، اتفاقا مریض شد. مادر پسر، ام سلیم از زنان با جلالت اسلام بود. همین که احساس کرد نزدیک است فرزند فوت شود، ابوطلحه را خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله فرستاد. پس از رفتنش بچه از دنیا رفت .ام سلیم او را در جامه اى پیچیده ، کنار اطاق گذاشت .
فورا غذاى مطبوعى تهیه نمود و خویش را براى پذیرائى شوهر آراست . وقتى ابوطلحه آمد، حال فرزند خود را پرسید، در جواب گفت : خوابیده است . پرسید: غذائى آماده است ؟ گفت : آرى ، غذا را آورد باهم صرف کردند و پس از غذا از نظر غریزه جنسى نیز خود را بى نیاز کرده ، در آن بین که شوهر بهترین دقائق لذت جنسى را داشت ، ام سلیم به ابوطلحه گفت : چندى پیش امانتى از شخصى نزد من بود، آن را امروز به صاحبش رد کردم ، از این موضوع که نگران نیستى ؟
گفت : چرا نگران باشم وظیفه تو همین بود. ام سلیم گفت : پس در این صورت به تو مى گویم فرزندت امانتى بود از خدا در دست تو، امروز امانت را خدا گرفت .
(ابوطلحه ) بدون هیچ تغییر حالى گفت من به شکیبائى از تو که مادر او بودى سزاوارترم .
از جا حرکت کرده غسل نمود و دو رکعت نماز خواند، پس از آن خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسید، فوت فرزند و عمل ام سلیم را به عرض آن جناب رسانید.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند در آمیزش امروز شما برکت دهد، آنگاه فرمود: شکر مى کنم خداى را که در میان امت من نیز زنى همانند زن صابره بنى اسرائیل قرار داد

مطلب یازدهم : از مریم مقدس درس بگیرید .
(ال عمران/۴۲){وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ }
و [یاد کنید] هنگامى که فرشتگان گفتند: اى مریم! قطعاً خدا تو را برگزیده و [از همه آلودگى‏هاى ظاهرى و باطنى‏] پاک ساخته، و بر زنان جهانیان برترى داده است.
‏-  امانت دارى ام سلمه
موقعى که على علیه السلام تصمیم گرفت که به عراق براى اقامت برود، نامه ها وصیتنامه خود را به (ام سلمه ) سپرد، و هنگامى که امام حسن علیه السلام به مدینه برگشت آنها را به وى برگردانید.
وقتى که امام حسین علیه السلام عازم عراق شد، نامه و وصیت خود را به ام سلمه سپرد و فرمود: هر گاه بزرگترین فرزندم آمد و اینها را مطالبه کرد به او بده . پس از شهادت امام حسین علیه السلام امام سجاد به مدینه بازگشت و سپرده ها را به وى برگردانید.
(عمر پسر ام سلمه ) مى گوید: مادرم گفت : روزى پیامبر صلى الله علیه و آله با على علیه السلام به خانه من تشریف آورد و پوست گوسفندى طلب کرد؛ در پوست مطالبى نوشت و به من داد و فرمود: هر که با این نشانه ها از تو این امانت را طلب کرد به وى بسپار.
روزگارى گذشت و پیامبر صلى الله علیه و آله از دنیا رحلت کردند تا زمان خلافت امیرالمؤ منین کسى طلب این امانت را نکرد، تا روزى که مردم با على علیه السلام بیعت کردند.
من (پسر ام سلمه ) در میان جمعیت روز بیعت نشستم پس از آنکه على علیه السلام از منبر فرود آمد مرا دید و فرمود: برو از مادرت اجازه بگیر، مى خواهم او را ملاقات کنم من نزد مادرم رفتم و جریان را گفتم مادرم گفت : منتظر چنین روزى بودم .امام وارد شد و فرمود: ام سلمه آن امانت را با این نشانه ها به من بده . مادرم برخاست از میان صندوقى ، صندوق کوچکى بیرون آورد و آن امانت را به وى سپرد، سپس مادرم  به من گفت :  فرزندم دست از على علیه السلام بر مدار که پس از پیامبر صلى الله علیه و آله امامى جز او سراغ ندارم

مطلب دوازدهم : حجاب بر زنان مومنه واجب است
(احزاب/۵۹) {یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً} ‏
اى پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانى که مؤمن هستند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند [تا بدن و آرایش و زیورهایشان در برابر دید نامحرمان قرار نگیرد.] این [پوشش‏] به اینکه [به عفت و پاکدامنى‏] شناخته شوند نزدیک‏تر است، و در نتیجه [از سوى اهل فسق و فجور] مورد آزار قرار نخواهند گرفت و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.

مطلب سیزدهم : زنان مومنه  همچون کشتزار میمانند  از انتخاب زمین کویری بپرهیزید( زنان بی حیاء و غیر مومنه)
(بقره/۲۲۳){نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ}
زنان شما کشتزار شمایند، هر زمان و هر کجا که خواستید به کشتزار خود در آیید. و [با رعایت حقوق یکدیگر، و حفظ عفت و پاکى، در سایه زناشویى و تولید نسلى پاک و شایسته و صالح،

مطلب چهاردهم : رعایت عدالت شرط لازم الاجراء برای ازدواج مجدد است.  (نساء/۳)
{ وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى‏ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا }واگر مى‏ترسید که نتوانید در مورد دختران یتیم [در صورت ازدواج با آنان‏] عدالت ورزید، بنابراین از [دیگر] زنانى که شما را خوش آید دو دو و سه سه و چهار چهار به همسرى بگیرید. پس اگر مى‏ترسید که با آنان به عدالت رفتار نکنید، به یک زن یا به کنیزانى که مالک شده‏اید [اکتفا کنید] این [اکتفاى به یک همسر عقدى‏] به اینکه ستم نورزید و از راه عدالت منحرف نشوید، نزدیک‏تر است

مطلب پانزدهم : در خواستگاری از زنان به وضوح وشایسته سخن بگوئید واز جملات عاشقانه و لطیف استفاده کنید و دروغ هم نگوئید:  (بقره/۲۳۵)
{وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فی‏ أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّى یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فی‏ أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ }
در سخنانى که هنگام خواستگارى زن‏ها [یى که در عدّه وفات‏اند] بدون صراحت و وضوح گویید [مانند اینکه: من «خوش معاشرتم» و «زن دوستم» و به زنى که داراى چنین صفاتى باشد علاقه‏مندم‏] یا قصد ازدواج با آنان را در دل پنهان دارید، گناهى بر شما نیست. خدا مى‏داند که شما به زودى آنان را [بر اساس میل فطرى و خواسته طبیعى‏] یاد خواهید کرد ولى با آنان در پنهانى و خلوت قرارداد ازدواج نگذارید، جز آنکه گفتارى پسندیده [و بدون صراحت و وضوح‏] بگویید. و هرگز تصمیم بستن عقد ازدواج نگیرید تا عدّه وفات به پایان رسد، و بدانید که خدا آنچه در دل دارید مى‏داند بنابراین از [مخالفت با] او بپرهیزید، و بدانید که خدا بسیار آمرزنده و بردبار است

مطلب شانزدهم :زنان باید حرمت یکدیگر را حفظ کنند:  (حجرات/۱۱ )
{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ }
اى اهل ایمان! نباید گروهى گروه دیگر را مسخره کنند، شاید مسخره شده‏ها از مسخره کنندگان بهتر باشند، ونباید زنانى زنان دیگر را [مسخره کنند] شاید مسخره شده‏ها از مسخره کنندگان بهتر باشند، و از یکدیگر عیب‏جویى نکنید و با لقب هاى زشت و ناپسند یکدیگر را صدا نزنید بد نشانه و علامتى است اینکه انسانى را پس از ایمان آوردنش به لقب زشت علامت‏گذارى کنند. و کسانى که [از این امور ناهنجار و زشت‏] توبه نکنند، خود ستمکارند.

مطلب هفدهم : مهریه هدیه ای است از طرف مرد پس باید با کمال ادب و احترام به او تقدیم گردد(نسا/۴)
{وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنیئاً مَریئاً }
ومهریه زنان را به عنوان هدیه‏اى الهى با میل و رغبت [و بدون چشم داشت و منّت گذارى‏] به خودشان بدهید واگر چیزى از آن را با میل و رضایت خود به شما ببخشند، آن را حلال و گوارا بخورید

مطلب هجدهم : با طمع و فریبکاری با زنان ازدواج نکنید:  (بقره/۴۹)
{وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی‏ ذلِکُمْ  بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ
و [یاد کنید] آن گاه که شما را از [سیطره حکومت ظالمانه‏] فرعونیان نجات دادیم آنان که همواره شما را به سخت‏ترین صورت شکنجه مى‏کردند، پسران شما را سر مى‏بریدند و زنان شما را [براى بیگارى و کنیزى‏] زنده مى‏گذاشتند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تعداد بازديد : 160
نویسنده خدادادرضایی در دو شنبه 26 آبان 1393 | نظرات()

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



عضویت سریع
نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سبک زندگی اسلامی و آدرس islamiclifestylegod.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نویسندگان
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
طراح قالب
ثامن تم